مقصود حقیقت نماز است!
دیدگاه میرزا جواد ملکى تبریزى درباره حضور قلب و حقیقت
مقصود از نماز، حقیقت نماز است نه صورت تنهاى آن. در زمینه شناخت این حقیقت، آیات و اخبار زیادى رسیده است... ذات اقدس حق مىفرماید: «اقم الصلاة لذکرى»(1) در این آیه کلمه «اقامه» یعنى به پاداشتن [به کار برده شده که] با حقیقت نماز مناسبت دارد نه با صورت ظاهر آن، و قید «لذکرى» ؛ یعنى براى من نیز در این مطلب صراحت دارد. و در جاى دیگر مىفرماید: «لاتقربوا الصلاة و انتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون...»(2) علتى که در این آیه بدان توجه شده است با صورت تمایز عارى از حقیقت، مناسبتى ندارد... اما اخبار و روایاتى که در این زمینه رسیده، به حد تواتر است و اگر نبود جز همین حدیثى که از رسول خدا - صلى الله علیه و آله - نقل شده، براى اثبات این مطلب، کفایت مىکرد. آن حضرت فرموده است: به درستى که نماز مکنت و قدرت مىبخشد و فروتنى مىآورد و مأیوس مىکند و پشیمانى مىآورد و قناعت مىبخشد... و از آن حضرت رسیده که فرمود: ذات اقدس حق به نمازى که نمازگزار [در آن] قلبش را با بدنش هماهنگ نسازد و دلش نزد آن نماز نباشد، نمىنگرد... .
آنچه از اخبار و احادیث فهمیده مىشود، این است که حقیقت نماز به وجود شش معنا کامل مىشود: اول: حضور قلب...؛ دوم: تفهم و دریافتن معانى...؛ سوم: تعظیم ذات اقدس حق و بزرگ داشت عبادت او؛ چهارم: هیبت...؛ پنجم: رجا و امید به فضل خداوند...؛ ششم: حیا... براى حضور قلب، مراتب و درجاتى است و نمازى که از جمیع مراتب حضور قلب خالى باشد، بر صاحبش برگردانده مىشود، ولى چنین نمازى بسیار کم است چون حرکات اختیارى انسان قطعاً درجهاى از حضور قلب را به همراه دارد؛ هر چند اندک، وگرنه آن عمل، عمل اختیارى نخواهد بود... عمدهترین خیرات نماز که نصیب نمازگزار مىشود، در تفهم و درک معانى اقوال و اعمال نماز است... .
تعظیم، یکى از حالات قلب است که موجب آرامش و خشوع و شکستگى دل در مقابل پروردگار مىشود، و نیز باعث پیدایش معرفت به عظمت و جلال اقدس حق مىشود... و اما هیبت، منشأ آن معرفت به صفات جلال حق تعالى است... هر چه علم و معرفت به خدا بیشتر باشد، هیبت و ترس... هم بیشتر خواهد بود... و اما رجا و امیدوارى، منشأ آن معرفت به فضل و کرم خداوند و لطف و انعام او و توجه به این حقیقت است که او خلایق را براى بهرهورى از آنها نیافرید، بلکه براى عنایت به آفرینش آنها را پدید آورد؛ نه از طاعت و عبادت آنها بهرهمند مىشود و نه از معصیت آنها متضرر خواهد شد... .
حیا منشأ آن عبارت است از معرفت به جلال خداوندى و جمال او و آگاهى از مقام عفو و رفتار نیک او با بندگان و فراوانى نعمتها و عدم رضایت او براى بنده به نعمتى غیر نعمت دیگر و عدم غفلت او از مراقبت احوال بنده، از یک سو و از سوى دیگر... توجه به زشتى اعمال خود و بدرفتارى با این پروردگار مهربان و نفاق در حضور او با علم او به این حقیقت... آن چه در حضور قلب مهم است، همت و رفع موانع است؛ یعنى تبدیل محبت دنیا به محبت آخرت و یا محبت خدا... .
موانع حضور قلب
یک قسم موانعى است که با مسکن و تقویت جنبه مقابل دفع مىشود و این براى کسى است که اندکى از محبت دنیا در دلش باشد... قسم دوم موانعى است که براى رفع آن، مسکن فایدهاى ندارد بلکه داروى قوى لازم دارد که ریشه مرض را قطع کند و ریشه شهوات و علایق دنیوى را از دل بر کند. کسى که محبت دنیا تا اعماق قلب و حقیقت و سرّ وجودش ریشه دوانیده مسکن هایى که براى رفع شهوتها و محبتهاى ضعیف نافع است، سودى نمىبخشد... به چنین کسى باید گفت که... تنها راه خلاصى... این است که ریشه آن امیال را قطع کنى.
1) سوره طه (20) آیه 14.
2) سوره نساء (4) آیه 43.
حضور قلب در نماز از دیدگاه عالمان ربانى و عارفان الهى، به اهتمام محمد بدیعى.